خدا را شکر که این بار هم این توان و انگیزه را داشتم که به عهد و پیمان خود با خدا عمل کنم و در این مهمانی در پایین سفره کرمش به کسب فیض بپردازم چه با سخاوت و مهربان سهم هر بنده را در روزیش قرار میدهد و افسوس که فراموش میکنیم که سپاسگذار باشیم .اینبار نیز به امید کرم و مهربانیش عاجزانه مرادم را به درگاهش عرض کردم و به عهدی که با خود بستم عمل نمودم و در انتظار اجابتش می مانم و در رضای رضایش سکوت میکنم.
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اِکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصهٔ شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش؟
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب؛ وین چه قادر حکمت است؟
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست!
صاحب دیوان ما گویی نمیداند حساب
کاندر این طُغرا نشان حَسبه لله نیست
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو
کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بُوَد
خودفروشان را به کویِ مِی فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مَشربیست
عاشق دُردیکِش اندر بند مال و جاه نیست