هرجایی گری
مقدمه
دل را باید پایبند یک حقیقت و محبت کرد و بر سر همان ایستاد و وفا نشان داد. شاید هیچ گوهری نفیستر از عشق و محبت نیست که خانه دل را به تصرف خویش در میآورد و فرمانروای دل میشود؛ به شرط آن که این فرماندهی، از خدا و عقل فرمان بگیرد و راه ورود بیگانه به این خلوتسرا را ببندد. نباید گذاشت این دل، هرجایی شود و هر روز به کسی و چیزی دل ببندد. محبتها را باید کنترل کرد. چه علاقه هایی وارد دل میشود؟ کدام جاذبه ها دل ما را تسخیر میکند و ما را به دنبال خود میکشاند؟ چه کسی لیاقت دوست داشتن و عشق ورزیدن را دارد؟ و چگونه باید از خود در مقابل هرجایی شدن و هرجای گری پاسداری کرد؟ آری پدیده (هرجایی) از آسیب های بوده که همواره بر سلامت اجتماعی و روانی جوامع انسانی تاثیر گذار و تهدید کننده بوده و هست و حتی از آن به عنوان بد کاره گی و روسپی گری نیز تعبیر کرده اند . در این مکتوب سعی بر این است که این موضوع رو بیشتر بشناسیم و به مسائل پیرامون آن بپردازیم و نتیجه ای که در پایان انتظار میرود این است که به درک درستی از روابط خود با دیگری و جلوگیری از این چنین پدیده ای برسیم.
ادامه مطلب ...
نسیمی بوی فروردین نیاورد
چرا گل با پرستو هم سفر نیست
که آیین بهاران رفتش از یاد
چرا هر گوشه گرد غم نشستهاست
بهار آمد گل نوروز نشکفت
دل و جانی چو ما در خون کشیده
بزن آبی به روی سبزهی نو
گهی چون آذرخشم رخ برافروز
هنوز این جا نفسها آتشین است
چو فردا بنگری پر بیدمشک است
چو فردا دررسد رشک بهار است
وگر خود صد خزان آرد تباهی
دل و جان در هوای هم گماریم
سرت سبز و دلت آباد بینم
به آیین دگر آیی پدیدار…
شاعر:هوشنگ ابتهاج
(گویندگی ژاله صادقیان و خوانندگی امیر تفتی به مدت 5:29 لینک )
فرا رسیدن نوروز باستانی مبارک باد
باز زمین چرخید و بهار رو برای ما به ارمغان آورد امیدوارم دلتان بهاری باشد.
امسال باز مثل سال قبل با دل شکسته و همون لباس مشکی پای سفره عید نشستم هرچند باغ آرزوهام بدون اینکه ثمری ازش ببینم در اوج جوانی خشکید ولی اینقدر دلیل داشتم که باز پای سفره هفت سین بنشینم و دعا کنم ، دعا کنم برای همه کسای که دوستشون دارم و قلبم براشون میتبه و باوجود اینکه هیچ آرزوی برای خودم دیگه ندارم ولی برای اونها بهترین آرزو ها رو دارم ، چه به یادم باشند چه فراموشم کنند.
پای سفره عید دعا می خونیم و از خدا تغییر حال به حال بهتر رو میخوایم ، چه تغییری بزرگ تر از این که خودمون رو بشناسیم و بخوایم که بهتر باشیم و ببینم و درک کنیم احساس و محبتی که بقیه نسبت به ما دارند. دعا میکنم قلب اونای که توی این روزگار سخت و یخ شده با اشعه خورشید بهاری آب بشه و نرم ،چون معنی واقعی انسان بودن اینه که احساس و عشق اطرافیان و دوستان رو نسبت بخودمون درک کنیم و بزرگترین لطفی که خدا به بنده میکنه اینه که بتونه به این عشق و احساسات جواب بده و اگر روزی فهمیدیم که این محبت واحساس وجود داشته و ما پاسخ درستی ندادیم و قدر موقعیت رو ندونستیم یقین کنید که از محور انسان بودن پرت شدیم بیرون ، برام جالبه وقتی شب عید پای سفرمون کتاب خدارو باز میکنیم اولین شرطی که خدا برای هم صحبتی با ما گذاشته بخشندگی و مهربانی هست ولی چرا ماغافلیم؟غافلیم از خودمون و حالمون که به دنبال تغییرش هستیم پس چه زیباست اولین تغییر مهربانی و بخشش باشه ، احترام به احساس و شخصیت انسانها به یاد اونهای بیفتیم که میتونیم توی این عید خوشحالشون کنیم و بگیم ما هم فراموشتون نکردیم و به انسان بودنتون احترام میگذاریم به این ترتیب به قانون طبیعت احترام گذاشتیم و خود رو مطعلق به اون دونستیم
امسال با تمام دل خستگی هام با تمام دل تنگیام خوشحالم به یاد کسای بودم که فراموشم کرده بودن به یاد اونی بودم که هیچ وقت در شکستن قلبم شک نکرد خدارو شکر میکنم با تمام این خستگی ها این قدرت رو بهم داد که نشون بدم هنوز عاشقم و هنوز هستم هرچند درک این عشق و دوست داشتن براش سخته ولیکن این نشون میده که اینقدر این محبت و دوست داشتن بزرگه که فهمیدن و پاسخ دادن بهش به این آسونی نیست ، برات آرزو میکنم این قدرت رو پیدا کنی و بتونی که عاشق باشی