نسیمی بوی فروردین نیاورد
چرا گل با پرستو هم سفر نیست
که آیین بهاران رفتش از یاد
چرا هر گوشه گرد غم نشستهاست
بهار آمد گل نوروز نشکفت
دل و جانی چو ما در خون کشیده
بزن آبی به روی سبزهی نو
گهی چون آذرخشم رخ برافروز
هنوز این جا نفسها آتشین است
چو فردا بنگری پر بیدمشک است
چو فردا دررسد رشک بهار است
وگر خود صد خزان آرد تباهی
دل و جان در هوای هم گماریم
سرت سبز و دلت آباد بینم
به آیین دگر آیی پدیدار…
شاعر:هوشنگ ابتهاج
(گویندگی ژاله صادقیان و خوانندگی امیر تفتی به مدت 5:29 لینک )
سلام خوبی داشتم همینجوری تو نت می گشتم که یهو چشمم به وبلاگ شما افتاد گفتم یه سری بزنم و در ضمن وبلاگ قشنگی داری خوشحال میشم به من هم سر بزنی ..
ممنونم عزیز که سر زدید
عید قشنگی داشته باشید