پیراهن صبوری

دفتر خاطرات من

پیراهن صبوری

دفتر خاطرات من

بچه جون من بزرگت کردم (حق چاپ هویجوری محفوظ است)

چقدر سخته که نتونی احساس کسی رو درک کنی 

   

چقدر سخته که نتونی خودت رو جای دیگری ببینی  

 

چقدر سخته که نتونی احساس دیگران رو نسبت به خودت درک کنی 

   

چقدر سخته نتونی همدردی دیگران رو باور کنی  

  

چقدر سخته که حرفهای قلمبه شده زیر چاله چوله های قلبت رو دفن کنی و به جاش یه 

 

 لبخند گنده و گل و گشاد تحویل اطرافیان بدی که یعنی من الان خیلی خوش به حالمه  

 

ولی این وسط یه نفر همیشه هست که نمیشه فریبش داد و با همه حقه بازی های به کار 

 

 رفته بازم میاد و یواشکی ازت میپرسه باز چت شده که داری خل بازی در میاری؟

 

وااااااااااااااااااااااااااااااای مادر کاش میتونستم عشقت رو نسبت به فرزندت، به من ، به 

 

 پاره ای از جگرت درک کنم . آخه دلسوزیات ، مهربونیات ، چشمات ، کلام ساده و     

 

بی ریات ، زیرکی و باهوشیت رو هیچکس نداره . هروقت از حدسیات صد درصد  

 

درستت  حیرت زده میشم  بیشتر عاشق اون جمله همیشگیت میشم که میگی :  

 

 

بچه جون من بزرگت کردم

نظرات 1 + ارسال نظر
مهتاب کوچولو یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 ب.ظ http://mahtabzar.persianblog.ir/

وااااااااای !!!!! وااااااااااااااااااااااای !!!!!!!!!!
واااااااااااااااااااااااااااااااااااای ....................


داغون شدم واسه مادرم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد